عالم گویافاضل صاحب سخن
در ارديبهشت سال ۱۳۰۰ هجري شمسي،كربلايي محمود و همسرش كه از خانواده هاي بزرگوار و متقي شهر زنجان بودند، صاحب فرزندي شدند و او را به ياد سرور و مولايشان، هشتمين امام به حق مذهب، رضا نام نهادند .
آقا رضا در دامان خانواده بسيار زود با كتاب خدا مأنوس شد و با كمك پدر و مادرش به شرايطي رسيد كه در ۶ سالگي بسيار خوب قرآن مي خواند و خواندن و نوشتن را نيز مي دانست.
در آن ايام در زنجان دو مدرسه وجود داشت،(يكي) مدرسه سعادت به رياست مرحوم سيد مقتدي صارمي و (ديگري) مدرسه توفيق كه از سوي حاج علي اكبر توفيقي پايه گذاري شده بود .
آقا رضا تحصيل را در دبستان توفيق آغاز كرد و بعد از ۶سال موفق به اخذ گواهي نامه پايان تحصيلات ابتدايي شد. سپس تحصيل در مقطع متوسطه را آغاز و در خرداد ۱۳۱۴ گواهي نامه قبولي امتحانات سوم دبيرستان را با معدل ۹۵/۱۵ دريافت كرد.
در سال تحصيلي ۱۳۱۵-۱۳۱۴ سيكل دوم را آغاز كرد و همزمان به استخدام وزارت معارف درآمد . و در حالي كه هنوز ديپلم نگرفته بود، شغل معلمي را بيشه خود ساخت و به تدريس رياضيات و ادبيات عربي و فارسي در كلاس هاي پنجم و ششم در مدرسه توفيق پرداخت. در سال ۱۳۱۷ از دبيرستان نيز فارغ التحصيل شد. در دوران تحصيل همواره از شاگردان اول كلاس بوده طوري كه همه ي آموزگاران و دبيران از استعداد شگرف او شگفت زده بودند. او همزمان با تحصيلات كلاسيك تا حدود ۲۵ سالگي در كنار تدريس، به فراگيري علوم حوزوي فقه، اصول و فلسفه نيز مي پرداخت. بر همين اساس نزد مرحوم آيه ا… حاج سيد محمود حسيني امام جمعه درس منطق حكمت الاشراق، معيارالعلم غزالي، مبدأ و معاد صدرالمتألهين و در خدمت استادان و فقهاي زنجان از جمله مرحوم آيه ا… العظمي حاج شيخ حسين دين محمدي(طاب ثراه)علوم اسلامي تفسير، فقه واصول (كتاب كفايه الاصول) را فرا گرفت. او يك معلم ديگر هم داشت كه بارها از او ياد مي كرد و او هم مرحوم ابراهيم مولوي بود كه بيشتر بزرگان شهرمان از شاگردان وي هستند. مرحوم آيت ا… حاج سيد محمد حسين غروي (پيشنماز وقت مسجد آقا سيد فتح ا… زنجان) نيز از روحانيون مورد علاقه ي استاد روزبه بود كه در مجلس او حاضر مي شد و از افاضات ايشان بهره مند مي شد.
روزهاي سخت سلطه فرقه دمكرات
اما سخت ترين مقطع زندگي او در فاصله سال هاي ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ و هنگام تسلط فرقه ي دمكرات آذربايجان بر زنجان بود. دوست و همدرس او مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ محمد آل اسحاق پيرامون اين روزهاي تاريك مي نويسد: «فرقه دمكرات برنامه خود را براي مبارزه با ارزش هاي ديني آغاز كرد … بخشنامه اي صادر شد كه بايد همه دانش آموزان چهارم ابتدايي به بالا، عصر هر چهارشنبه در سالن دبيرستان پهلوي سابق (شريعتي فعلي)حاضر شوند. در آنجا، ابتدا گروهي از دختران وابسته به حزب، برنامه هنري اجرا مي كردند و سپس نوايي؛ رئيس فرهنگ وقت، پشت تريبون قرار مي گرفت و به سخنراني انتقادي و شبهه انگيز بر ضد باورهاي ديني مي پرداخت و كسي ياراي مخالفت نداشت .
روزبه به عزم مقابله وپاسخگويي علمي به شبهات نوايي، روزهاي پنجشنبه در مدرسه توفيق، جلسه اي برقرار كرد تا با روش استدلالي حركت ضد ديني آنان را خنثي كند. اين اقدام در شرايطي بود كه آن فرقه چند روز پيش از آن صاحب امتياز مدرسه حاج علي اكبر توفيقي را محاكمه صحرايي و تير باران كرده بودند .
خبر جلسات پنجشنبه به گوش بانيان حزب رسيد، … همه منتظر حوادثي خشونت بار بودند. تا اين كه يك روز صبح آقاي روزبه را از طرف رئيس فرهنگ احضار كردند. همه نگران بودند، ساعتي بعد، روزبه برگشت و با خوشحالي آيه « ان تنصروا… ينصركم و يثبت اقدامكم» را خواند. سپس به ما گفت كه رئيس فرهنگ عوض شد و رئيس جديد فردي در ظاهر علاقه مند به ارزش هاي ديني است .
او در دوران سلطنت رضا خان نيز به منظور تربيت ديني دانش آموزان و خنثي كردن اعمال ضد مذهبي حكومت پهلوي، برنامه هاي بسيار درخور توجهي داشت كه از آن جمله مي توان به شروع صبحگاه مدرسه با دعاي فرج، برپا كردن مراسم عزاداري و نماز جماعت درخفقان حاكم بر كشور در آخرين سال هاي سلطنت رضاخاني و مخالفت هوشمندانه با دستورهاي خلاف شرع و اخلاق، كه به مدارس ابلاغ مي شد، اشاره كرد .
خدمات روزبه در زنجان
مدرسه ي توفيق با حضور وي به عنوان مدير، يك مجموعه ي فرهنگيِ غني و پرجاذبه اي را به وجود آورده بود. مرحومين برادران قائمي(آقا رحمان، آقا هادي، حاج صادق و حاج كاظم)،حاج ابوالفضل خسروي(همايوني)،شكوهي زنجاني،دكترعمادالدين فقاهتي، معزالدين انوار،رحيم شادمان،علي اصغر دانشور،سيد احمد مرتضوي(ابوترابي)، حمزه خان مقدم، سید محمود كاظميني، شيخ اسحاق صائني، رضا وزاني، سيد عرب، حاج علي عابدي، دكتر محمد ثبوتي، محمد خلخالي،كاظم انصاري،حاج باقر روزبه (اخوي استاد)،داودي، معراجي، حاج عباس درباني، عطوف احديان و ياران ديگر كه همگي موجب شده بودند، مكتب علم و عشق و عرفان دريكجا فراهم آيد.
اكثر شهروندان زنجاني آن زمان، فرزندانشان را جهت آموزش به اين مدرسه مي سپردند. بسياري از دانش آموزاني كه در آن سال ها در اين مدرسه زير نظر اين معلمان دلسوز و پر از عشق و ايمان تحصيل كرده اند، امروزه از برزگان ومسؤولان زنجان وكشورمان هستند .
او در زمان اقامت در زنجان باني بسياري از اعمال خيرخواهانه و انسان دوستانه ديگري نيز بود. بعضي از اسناد باقي مانده از آن سال ها نشان مي دهند كه استاد روزبه در اكثر مجامع خيريه و كمك به خانوادهاي نيازمند يكي از اشخاص فعال و پيشقدم در زنجان بوده است.
مهاجرت به تهران
در سنين جواني، ايام وضعيت عمومي و فرهنگي كشور روزبه را به اين فكر انداخت كه نبايد به اين مقدار از آموخته ها بسنده كند و لازم است سطح علمي خود را ارتقاء بخشد. به ويژه آن كه در همين دوران (يعني تابستان سال ۱۳۲۵) بزرگ مردي از تهران به نام مرحوم علامه كرباسچيان، كسي كه كار و عمل همه وجودش را به خروش آورده بود و از دلسوختگان تعليم و تربيت در تهران به شمار مي رفت، به زنجان آمده و با روزبه آشنا شده و خيلي زود باهم انس گرفته و دوستان صميمي مي شوند و با مشيت الهي او را در اتخاذ تصميم تشويق و مسمم مي كند. لذا با همين افكار در اواخر شهريور ماه سال ۱۳۳۰ شبانه از زنجان دل بركند و به فكر سفر به تهران و ادامه تحصيل افتاد.
استاد با اين كه در تهران اقامت گزيد، اما دلش همچنان در گرو زنجان، اساتيد، دوستان، همشهريان و به خصوص مدرسه توفيق و شاگردانش بود .
در تهران انديشه استاد بر ضرورت تعليم و تربيت اسلامي متمركز شد و لذا تدريس را در مدارس تهران از جمله دبيرستان تخت جمشيد آغاز كرد .
تحصيل در دانشگاه تهران
در سال تحصيلي ۱۳۳۱-۱۳۳۰ يعني در ۳۰ سالگي براي ادامه تحصيل در رشته فيزيك وارد دانشگاه تهران شد. ايشان در دوره ي دانشگاهي نيز يكي از بهترين دانشجويان به شمار مي رفت. روزبه پس از اخذ ليسانس در سال ۱۳۳۳ تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد در رشته فيزيك دانشگاه تهران ادامه داد و براي تنظيم پايان نامه خود مشغول تحقيق پيرامون«مطالعه در آثار ميدان الكتريكي و رادياسيون و گاز ازن روي موجودات زنده» گشت كه تحسين استادان آن رشته و از جمله آقاي دكتر كمال جناب را برانگيخت .
به نوشته خودش در مقدمه رساله « اين مطالعه از ۱/۱/۱۳۳۴ تا ۱/۷/۱۳۳۸» انجام گرفت و به استناد دبيرخانه كل دانشگاه در تاريخ ۲۶/۷/۱۳۳۸ به درجه فوق ليسانس نايل گرديد. استاد در همين سا ل ها با بانويي سيده و نجيب (از روستاي ونك تهران به نام مرحومه سیده مریم زاهدی) ازدواج كرد كه ثمره آن يك دختر و دو پسر (به اسامي آقايان محمود و حسین(حامد)) مي باشد .
در دوران دانشجويي ارشد، حكم تدريس ايشان در دانشگاه، توسط دكتر حسابي از شوراي عالي فرهنگ صادر گرديد. و همزمان در كنار دبيري موفق به دريافت مدرك فوق ليسانس شده و بورسيه اي جهت ادامه تحصيلات در دوره دكتري نيز برايش مهيا مي گردد. اما فقط به خاطر رسالت ديني تعليمي و تربتي خود، رها كرد و راهي را كه برگزيده بود بي منت ادامه داد. تا در زمانه اي حساس باغبان بوستاني شود كه نهال هايش به آبياري و مراقبت نياز دارند و ديري نپاييد كه هر يك درختي پرثمر شدند .
با وجود اين كه پيوسته با تقاضاهاي مكرري براي جلوس در كرسي استادي دانشگاه، با حقوق هاي كلان روبرو بود، ولي تدريس در دبيرستان علوي را ترجيح داد، چون معتقد بود كه تعليم وتربيت بايد از ريشه شكل بگيرد. بنابراين به محيطي روي آورد كه با نفس هاي پاك و مطهر انسان هاي وارسته اي چون مرحوم حاج مقدس پا گرفته بود. او عاشقانه و با علاقه ي فروان و بي ادعا در اين محيط تربيتي ماند.
ديدار سرنوشت ساز
روزبه در مدرسه تخت جمشيد نقش و نفوذ چنداني نداشت و در اين انديشه بود كه با اداره ي يك مدرسه آن چه در توان دارد در خدمت تربيت جوانان صرف كند. از سوي ديگر مرحوم علامه كرباسچيان مؤسس دبيرستان علوي، نيز از وقتي كه وزارت آموزش و پرورش قانون تأسيس مدارس ملي را تصويب و اعلام كرده بود در فكر ايجاد مدرسه اي براي تربيت فرزندان اين مرز و بوم بود. و به شدت در پي يك مدير لايق بود تا با پشتوانه ي مالي متدينان آن مركز آموزشي را تأسيس كند تا آن ديدار شگفت انگيز و خدايي پيش آمد .
علامه كرباسچيان مي گويد: روزي از خيابان شاهپور (وحدت اسلامي) در نزديكي بازار تهران مي گذشتم، فارغ از سفر زنجان در سال هاي گذشته و ديدار با مردي به نام روزبه و احساس همدلي جدي با او به سوي مقصدي روان بودم. در انديشه ام نه زنجاني وجود داشت و نه روزبهي كه در آن شهر ديده بودم. در فكر تأسيس مدرسه اي اسلامي بودم، چرا كه بسيار افرادي بودند كه به خاطر درآمد مادي خود، امتياز مدرسه گرفته بودند و وضعيت اعتقادي بچه ها رو به انحطاط مي رفت. مي رفتم و درحسرت تأسيس مدرسه مسلمان پرور مي سوختم، درهمين افكار با شتاب در حركت بودم كه ناگهان با روزبه سينه به سينه به هم رسيديم .«ديدار شد ميسر و بوس كنار هم». سلام و عليك و احوال پرسي و هر دو شگفت زده از اين ديدار غير مترقبه و دور از انتظار، آن قدر دل هاي ما به هم نزديك بود كه تعارفات معمولي را رها كرده و از هدف و مقصود يكديگر پرسيديم.
روزبه گفت: « شما چرا به قم نمي رويد؟» به او گفتم : «در فكر تأسيس مدرسه اسلامي هستم.» او هم كه در كار تدريس خود در مدرسه تخت جمشيد به عنوان يك معلم تمام عيار به طور كامل درخشيده و موقعيتي را براي خودش فراهم كرده بود، بي درنگ براي مديريت چنين مدرسه اي اعلام آمادگي كرد. از اين اظهار آمادگي روزبه به وجد آمدم . ديدم درست است كه هنوز از مدرسه خبري نيست، ولي مدير لايق و كاردان همه فن حريفش هست. برخي موانع قانوني را با او در ميان گذاشتم و او اميدواري داد كه اين موانع برطرف شود».
لذا با همفكري روزبه و كرباسچيان و حمايت مالي چند تن از تجار متدين تهران، در سال ۱۳۳۴ شمسي دبيرستاني تأسيس شد. امتياز مدرسه به نام مرحوم فقهي اخذ و به ياد مقتداي شيعيان، « علوي» نام گذاري شد. از آن پس روزبه مدير رسمي آن مركز شد .
عشق و علاقه ي وافر علامه كرباسچيان و استاد روزبه به محيط مدرسه ي علوي باعث شده بود كه به طور شبانه روزي در صدد شناسايي مربيان مجرب و گزينش باسوادترين، متدين ترين و با تقوا ترين آنان برآيند. لذا با انتخاب همكاران فاضل و دانشمند و شخصيت هاي علمي متعهد، دانش آموزان را با آگاهي و ايمان به تحصيل وا مي داشتند.
سطح علمي دبيرستان علوي تا حدي ارتقاء داده شده بود كه با وجود بي توجهي كامل دولت وقت و پاره اي مشكلات اقتصادي، اين مدرسه در سطح ايران به عنوان يك محيط ايده آل علمي و مذهبي جلوه گر شد. و حتي از نظر قبولي دانشگاه در رديف نخست قرار گرفت .
روزبه و كرباسچيان به اولياء امور و خانواده ها ثابت كردند كه علم و ايمان مي توانند در كنار هم و به كمك هم انسان هاي لايق و عالم و آگاه به امور جهان را بپرورانند. و البته در اين راه نقش ساير همكاران ايشان نيز نبايد فراموش شود، چراكه در پيشرفت كار ايشان بازوي توانايشان محسوب مي شدند. بنابراين، اينان، مردان بي نظيري بودند؛ چون توانسته بودند ياران كم نظيري را براي پيشبرد اهداف والايشان انتخاب كنند.
علوي مدرسه اي شده بود با آزمايشگاه هاي مجهز، همراه با پيشرفته ترين روش هاي تدريس و آموزش كه با مشاركت دانش آموزان انجام مي شد. تمام تلاش و همت استاد اين بود كه علوم را با روش جديد و پيشرفته جهان تدريس نمايد. در همه دروس دبيرستان يك فرد متخصص وارد بود و در غيبت هر يك از دبيران خود به كلاس مي رفت و تدريس مي نمود. هر روز ۲۰ دقيقه برنامه قرآن و اخلاق در ساعات اوليه مدرسه توسط علامه كرباسچيان براي دوره اول (كلاس ۷ تا ۹) و روزبه براي دوره ي دوم (كلاس ۱۰ تا ۱۲) برگزار مي شد .
در آن دوره كه بيشتر دانش آموزان در فكر شناختن هنرپيشگان غربي و رقص هاي راك بودند و به انواع مفاسد و مخدرات آلودگي داشتند، روزبه معلمان را به فراگيري و آموزش سرودهاي مفيد ديني تشويق مي كرد؛ چرا كه در آن زمان در راديو و جلسات عمومي اشعار مبتذل رواج داشت و معمولاً بچه ها آنها را زمزمه مي كردند. به تدريج اين سرودهاي آموزنده و ديني جايگزين موسيقي هاي مبتذل در مقطع دبستان شد. همچنين او روشي جديد براي تدريس رياضي در كلاس هاي اول و دوم ابداع كرد كه درخور توجه بود. استاد تمام وقت خود را مصروف ارتقاي سطح مجتمع آموزشي اعم از دبستان و دبيرستان مي كرد. صبح اولين كسي بود كه كار خود را آغاز مي كرد و شب آخرين فردي بود كه بيرون مي رفت.
تأسيس دبستان
تأسيس دبيرستان نقطه شروعي براي به ثمر رسيدن اهداف روزبه و علامه بود و همه هدف آنها نبود، چرا كه آن دو مي خواستند اعتقادات بچه ها از ريشه تشكل يابد. تحقق اين هدف مستلزم كار مستمر در دو مقطع دبستان و دبيرستان روي دانش آموزان بود. در نتيجه روزي در يكي از جلسات مدرسه، روزبه در بحثي عميق به اين نكته اشاره كرده كه «تا دبستان نداشته باشيم، دبيرستان نخواهيم داشت». و بدين ترتيب راه اندازي مقطع ابتدايي را پيشنهاد كرد. با تصويب اين پيشنهاد خانه اي در خيابان عين الدوله (ايران) اجاره شد و به تدريج دبستان شماره يك و بعد از آن شماره دو افتتاح شد كه بعدها در بهمن سال ۱۳۵۷ دبستان شماره۲ با اقامت كوتاه امام خميني (ره) به قلب و ستاد فرماندهي انقلاب اسلامي تبديل شد. كه اين رويداد، يكي از افتخارات اين مدرسه محسوب مي شود. ادامه دارد…